نیکینیکی، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

نیکی عسل باباومامان

وقتی که آمدی

نیکی دخترم! وقتی که تو آمدی زمین دیگر زمین نبود.گویا آسمان به زمین فرود آمده بود و زمین پرشده بود از فرشتگانی که تورا بدرقه میکردند.آن روزها وقت راه رفتن در اطرافت دقت میکردم تا بال فرشتگان نگهبانت به زیر پاهایم نرود.آن روزهای خوب که تلخ و شیرینهای زندگیم به هم آمیخته بود و من سرگشته از حضور وصف ناشدنی تو, دنیا را با بالهای نامرئی عشقی که تو در من زنده کرده بودی پشت سر گذاشتم و از کنار تمام لحظه های سختی که بی تو بر من گذشته بود گذشتم و به چشمه جوشان عشقی رسیدم که تا بی نهایت در قلب من برای تو خواهد جوشید. ...
19 آذر 1392

بدون عنوان

دلم بي ترجمان چشم تو معنا نمي گردد بدون گردش چشمت شبم فردا نمي گردد به آيينه نظر كردم نديدم جز تورا در آن توئي در من كه او هرگز تك و تنها نمي گردد ...
11 آذر 1392

بدون عنوان

دخترم همیشه خوشبخت باش ، همان کسی باش که می خواهی ، اگر دیگران آن را دوست ندارند، بگذار نداشته باشند. یادت باشد “ خوشبختی یک انتخاب است ” زندگی، راضی نگه داشتن همه نیست . . ...
5 آذر 1392

فال حافظ

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد        زدم‌این فال وگذشت اختروکارآخرشد آن همه نازوتنعم که خزان می‌فرمود        عاقبت در قدم باغ بهار آخر شد شکرایزدکه به اقبال کله گوشه گل        نخوت باد دی و شوکت خارآخر شد صبح امید که شدمعتکف پرده غیب        گوبرون آی که کار شب تارآخرشد بعدازاین نوربه‌آفاق دهم‌ازدل‌خویش        که به خورشیدرسیدیم وغبارآخرشد آن پریشانی شبهای درازوغم دل        همه در سایه گیسوی نگارآخر شد باورم نیست...
5 آذر 1392

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی

  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
27 آبان 1392